کد مطلب: ۶۷۴۵۲۰
۲۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۹

روزی که پرستو‌های وطن بازگشتند

آن روز، روز بازگشت پرستوها، آن چه از زبان همه گفته می‌شد این بود که پاییز اسارت و بهار آزادی بر شما مبارک باد.

به گزارش مجله خبری نگار، اسوه‌هایی از جنس صبوری، مقاومت، ایستادگی، مردانگی، مروت، جوانمردی، آرمان خواهی، وطن دوستی و هر آن چه اوصاف مردان خداست را باید در وجود آن‌ها جست. آن‌هایی که سال‌ها در بند و اسارت بودند و به واسطه عهد و پیمانی که با خدا، رهبری خویش بسته بودند لحظه‌ای حتی به فکرشان هم خطور نکرد که آرمان‌های خویش را به واسطه رهایی زیرپا بگذارند.

صحبت از اسرای ۸ سال دفاع مقدس است که سال‌ها سال در اردوگاه‌های رژیم بعثی عراق به سر بردند حتی به لحظه‌ای از آن چه برای آن پا به میدان گذاشته بودند کوتاه نیامدند.

آن روز روزی دیگر از روز‌های خدا در تقویم انقلاب اسلامی ایران بود. مردمانی از تمام شهر‌ها به استقبال آمده بودند.

استقبال از دلیر مردانی که سال‌ها در اسارت دوری از وطن را تحمل کرده بودند. آن روز مردان خدا سوار بر اسب افتخار و ایستادگی دوباره پا به خاک وطن گذاشتند و بر آن بوسه زدند.
۲۶ مرداد ۶۹ بود که لحظه‌ها و ثانیه‌های دیدار خیلی کند می‌گذشت گویا ثانیه شمارساعت برای همیشه متوقف شده بود و همه چشم انتظار کبوتران از قفس رها شده زمان می‌گذراندند.

آن روز صفحه دیگری از تقویم انقلاب اسلامی ورق خورد و روزی دیگر متولد شد آن روز نوروز دیگری از تقویم دفاع مقدس بود. نوروز بود، چون در روزی نو بوی رهایی و آزادی می‌داد.

روز استقبال همه آمده بودند تا پرنده‌های مهاجر را درآغوش کشند و بوسه بر پیشانی این افتخار آفرینان زنند.

شهر به استقبال پرنده‌های مهاجری آمده بود که در سال‌های سخت هجران از وطن، بال و پر شان زیر شکنجه‌های کفر شکسته بود. اما هیچ گاه روح و اندیشه بلندشان تسخیر نشد و قلبشان به یاد دین و ایمان و آسمان وطن می‌تپید.

۲۶ مرداد روزگشودن قفس بود، روز شادمانی روستایی و شهری، روز شادباش و تبریک، روز وصل و دیدار.

وطن آغوش گشود تا فوج فوج مردانگی را در خود جای دهد به راستی کدامین ساعت می‌تواند شکوه آن لحظات را در خود بگنجاند و کدامین تقویم می‌تواند شوق آن لحظه دیدار را در خود ثبت کند.

آزادگان آمدند با همان نیتی که رفته بودند؛ دلیر و مقاوم، نستوه و استوار، امیدوار و دلاور.

آمدند با همان صلابت همیشگی و مقتدر و بوی اسپند و دود، بوی عطر خاطرات و بوی عشق به وطن و انتظار، فضای دل‌ها را سرشار از شور و شادمانی کرد.

چه حس ناشناخته و غریبی همه داشتند تنها چیزی که بیش از همه چیز نمود یافته بود عشق بود و بس.

آن روز همه گل‌ها از اقاقیا گرفته تا آفتابگردان به استقبال آمده بودند آخر نسیم آزادی می‌وزید و بوی وصل می‌داد. 

آن روز، روز بازگشت پرستوها، آن چه از زبان همه گفته می‌شد این بود که پاییز اسارت و بهار آزادی بر شما مبارک باد.

آری، آن روز عشق و پاکی دوباره طلوع کرد، همه عاشقان به استقبال می‌رفتند.

چشم‌های همگان اشک بار بود، نه به خاطر غم و اندوه، بلکه این بار از شوق وصال سربازان جبهه اسارت؛ چرا که وعده خدا محقق شده بود «اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا؛ به درستی که پس از هر سختی آسانی است» آزادگان وارثان شهیدان هستند و ماندند تا نامشان را گرامی بدارند و راهشان را ادامه دهند.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر